چشم هایت رابه صحرا داده ام
زلف مویت را به دریا داده ام

باز هرجا می روم می بینمت
کور هم باشم به دل می بینمت

سایه رویت به رویم می جهد
یاد تو خنجر به رویم می نهد

خانه من از حصاری چون غم است
کاش می دیدی فضایم در هم است

دل بشور از این همه بی گانگی
جان به قربانت مکن دیوانگی

در دلم جای کسی غیر تو نیست
سقف ذهنم خالی از فکر تو نیست

ساکتی چشمان تو خیره شده
چهره ام در باورت تیره شده

این منم آنی که شاهت بودم
در کنارت سایه سارت بودم

آه.ای وای چرا اینقدر حاشا می کنم
از تو وو عشقی حبابی من شکایت می کنم

جان من از من گذشتی عیب نیست
دل شکستن را بدان بی عیب نیست




آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید:

برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:

بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: